یه سری ده دوازده سالم بود تو خیابون به اخونده گفتم خسته نباشین حاج اقا!
برگشت گفت بیا برو ما خودمون یه ملتو سر کار میزاریم! گفتم اخه من که هنوز
چیزی نگفتم؟ برگشت گف سلامه گرگ بی طمع نیست! یکم فاصله گرفتم گفتم میبینی
کرم از خودته!
مرتیکه با عبا و عمامه سه تا خیابون داشت دنبالم میکرد!
مرتیکه با عبا و عمامه سه تا خیابون داشت دنبالم میکرد!