Tuesday, July 24, 2012

اول فکر کن بعد حرف بزن

قبل از خوندن بگم این مطلب به نسبت طولانیه هم اینکه مث بقیه نوتام خنده دار نیس:

من از بچگی مادر نداشتم و چون خواهر و برادری هم نداشتم از همون اول بابام از لحاظ عاطفی واسم هم بابا بوده هم مامان هم خواهر و هم برادر از لحاظ مالی هم زندگیشو واسه من خرج کرده.
از همون بچگی هیچوقت معذب نبودم از اینکه بگم من مادر ندارم.
بابام یه کاری کرده بود که جای خالی مادر و خواهر برادر هیچوخت تو زندگیم حس نشد
فقط یه بار هشت سالم اینا بود با یه خونواده ای که یه دختر هم سن من داشتن رفتیم پارک شفق. اونجا یه خونواده ایو دیدیم که ظاهرا با ما اشنای دور بودن و اونا هم یه دختر هم سن و سال من داشتن همینجوری ما سه تا بچه داشتیم بازی میکردیم تو پارک من یکم جلوتر داشتم میدویدم یهو دیدم این دختره که ما رو میشناخت به اون دختره گفت چیزی از مامانش نپرس مامان نداره بچه طلاقه!! میتونم بگم تا این سن هیچ حرفی انقدر خرابم نکرد که این حس ترحمی که به من شده بود داغونم کرد تا یه هفته بعد از اون ماجرا من توی حال خودم نبودم این در شرایطی بود که اولا اون دختر بچه از روی حسن نیت این حرفو زده بود که مثلن من ناراحت نشم از طرفی هم اصن با اون سن چه میفهمید بچه طلاق چیه!؟ این حرفی بود که از روی صحبت های پدر و مادرش توی خونه شنیده بود.
خواستم بگم توی حرفامون بعضی وقتا یه کلماتی وجود دارن که نفهمیده به کار میبریمشون و طرفمونو خرد میکنیم باید بفهمیم که معنی حرفی که میزنیم چیه و طرفمون با شنیدنش چه فکری میکنه تنها نیت حرف مهم نیست مهم اینه که مخاطبمون از اون چه برداشتی میکنه.