Tuesday, July 24, 2012

شوهر عمه یتیم

یبارعمم اینا خونه ما بودن منم از بیرون رسیده بودم شاش از چشام داشت میزد بیرون
پریدم در دسشویی رو با لگد وا کردم دیدم شوهر عمم با اون کون سفیدش عینهو بچه یتیما نشسته سر کاسه توالت با چشای گرد شده گرخیته زول زده به من!
همچین هول کرده بودم بجا اینکه درو ببندم برگشتم گفتم سلام عمو مهرداد احوال شما؟ چه خبرا ؟!
هیچی دیگه کس کش کولی بازی دراورد داد بیداد کرد همه ریختن فک کردن من به مرد پنجاه ساله نظر داشتم!