یبارعمم اینا خونه ما بودن منم از بیرون رسیده بودم شاش از چشام داشت میزد بیرون
پریدم در دسشویی رو با لگد وا کردم دیدم شوهر عمم با اون کون سفیدش عینهو بچه یتیما نشسته سر کاسه توالت با چشای گرد شده گرخیته زول زده به من!
همچین هول کرده بودم بجا اینکه درو ببندم برگشتم گفتم سلام عمو مهرداد احوال شما؟ چه خبرا ؟!
هیچی دیگه کس کش کولی بازی دراورد داد بیداد کرد همه ریختن فک کردن من به مرد پنجاه ساله نظر داشتم!
پریدم در دسشویی رو با لگد وا کردم دیدم شوهر عمم با اون کون سفیدش عینهو بچه یتیما نشسته سر کاسه توالت با چشای گرد شده گرخیته زول زده به من!
همچین هول کرده بودم بجا اینکه درو ببندم برگشتم گفتم سلام عمو مهرداد احوال شما؟ چه خبرا ؟!
هیچی دیگه کس کش کولی بازی دراورد داد بیداد کرد همه ریختن فک کردن من به مرد پنجاه ساله نظر داشتم!