Tuesday, July 24, 2012

من گدا نیستم

خانوم و اقای پیری که اون شب کنار دریا پاچه هاتون رو زده بودین بالا، دس همو گرفته بودین داشتین راه میرفتین
فک کردین من گدام که نشستم رو شن ها دارم گیتار میزنم اون پونصدی لوله شده هه رو دادین بهم!
به حرمت عشقتون سه ساله اون پونصدی رو نگهش داشتم.
دوستتون دارم