یه دوس دختر خنگی هم داشتیم یبار خواست منو امتحان کنه برداشت با خط باباش بهم اس ام اس داد:
سلام اقای دانیال من یک دخترم و اون روزی شما را در رستوران فارسی دیدم و خیلی از شما خوشمان اومد و از اون دختر خانومی که با شما بودند هم حتی خوشگل ترم میخواستم بدونم میشه با هم دوست بشیم؟ :))
منم دیگه خب شلغم نیستم که فهمیدم اینه گفتم بزار سر به سرش بزارم گفتم اگه راس میگی من چی پوشیده بودم؟
گف تی شرت ابی با شلوار مشکی با کفش زارا!
گفتم نه اشتباه گرفتی من اصن تی شرت ابی ندارم یدونه فیروزه ای دارم فقط
برگش گف نه بابا ابیه همونی که عمو علی واست اورده دیگه! :))
سلام اقای دانیال من یک دخترم و اون روزی شما را در رستوران فارسی دیدم و خیلی از شما خوشمان اومد و از اون دختر خانومی که با شما بودند هم حتی خوشگل ترم میخواستم بدونم میشه با هم دوست بشیم؟ :))
منم دیگه خب شلغم نیستم که فهمیدم اینه گفتم بزار سر به سرش بزارم گفتم اگه راس میگی من چی پوشیده بودم؟
گف تی شرت ابی با شلوار مشکی با کفش زارا!
گفتم نه اشتباه گرفتی من اصن تی شرت ابی ندارم یدونه فیروزه ای دارم فقط
برگش گف نه بابا ابیه همونی که عمو علی واست اورده دیگه! :))