یبارم شیش هف سالم بود بابام خیلی سیگار میکشید بعد همون موقه ها یه فیلم خارجی نشون میداد یه دختر بچه بود بابای اونم زیاد سیگار میکشید بعد اینم همه سیگارای باباشو برمیداشت قایم میکرد که باباش سیگار نکشه منم اومدم تقلید کنم بعد گفتم ولش کن بابا اونا خارجین روشن فکرن این ایرانیه ییهو کسخل میشه فک میکنه من سیگاراشو واسه خودم برمیداشتم میزنتمون! خلاصه اینجوری بود که ترس مانع از یه عمل خوب شد
No comments:
Post a Comment