امروز از میدون ونک سوار یه تاکسی شدم که رانندش یکی از این جوجه عرزشیای دو اتیشه بود. عکس اغاش و تسبیح و پلاک و عطر شابدالعظیمی و خلاصه یه اهنگ نوحه از اون خر خرافاتیاش. اولش هر چی که به نوحه گوش میکردم حرص میخوردم از جهل و شستشوی مغزی این بدبختا ولی بعدش گفتم ولش کن بابا اینا هم اینجوری خوشن دیگه باز بعدش دیدم خودمم ریتم گرفتم با نوحه دارم دستمو میزنم رو پام! اخرش حتی یاد بدبختیام افتاده بودم با نوحه خو گرفته بودم و داشتم غمگین غمگین باهاش میخوندم! خواستم بگم من تو یه مسیر سی دقیقه ای انقدر تحت تاثیر یه نوحه قرار گرفتم و روحیاتم عوض شد، شما فکر کنید سی ساله دارن تو گوش ملت ما نوحه و مرثیه میخونن واقعا چه انتظاری میشه داشت؟
No comments:
Post a Comment