واسه اهل ما بد بیاری مثه بارون میمونه
اول یه چیکه اب میریزه رو سرت میگی شاید اب کولری شاش کلاغی چیزی بوده
بعد که یواش یواش دونه های بارون میزنه تو سرت میگی اشکال نداره نم نمه الان بند میاد
بعدش که رگباری میاد رو سرت یاد بدبیاری های خودت میوفتی که مثه همین بارون از یه بد شروع شد و بعدش بارون بد بیاری اومد و سیل بدبختی بدبختت کرد
این اهل ادما همونایین که تو رگبار بارون که همه میدون اینور اونور و زیر سایه بونی جایی پناه میگیرن اینا با یه پیرهن سرشونو میندازن پایین و استه استه و بی تفاوت زیر بارون راهشونو ادامه میدن